
تا فهمیدی دوستت دارم دلم برات بازیچه شد
خواستم که نفرینت کنم اما دلم راضی نشد
طفلی دلم نمی دونست می خوای که اونو بشکنی
زیاده حرفای دلم خودت نخواستی بشنوی
چرا نخواستی بشنوی هق هق شبونم رو
چرا خواستی بشکنی منو دلو غرورم رو
چی رو می خواستی ببینی اینکه دارم داغون میشم
من که گفته بودم بمون واسه شب هات بارون میشم
پس چرا رفتی از پیشم ،خیلی ساده
این نبود حق من که تو بازی کنی با این دل خسته و پر درد من
جواب این همه اشک رو بگو چه جور می خوای بدی
فکر نمی کردم یه روز منو تنها بذاری بری...
یادت میاد منو تو آتیشه عشقت میسوزوندی
منو با طعنه و حرفات جلو همه می کوبوندی
قلب مهربونه منو چه ساده زدی شکوندی
دیدی آخرشم رفتی اینجا گذاشتی و نموندی
نظرات شما عزیزان: